هر جامعهای که در آن آگاهی رشد یابد، مطالبهگری را هم به دنبال خود به ارمغان خواهد آورد و نتیجه این همه، خود، پیشرفت و توسعه خواهد بود. جامعه جهانی هم به دنبال این حق بدیهی هر بنی بشری با ایجاد فضایی مجازی، ارتباطات میانفردی را بسیار گسترش داد و اطلاعرسانی را تسهیل نمود. فضایی به نام «اینترنت» این فرصت را برای رسانههای ملی و بینالمللی فراهم ساخت تا در کوتاهترین زمان ممکن اخبار و اطلاعات را در اختیار مخاطبین خاص قرار دهند. از این خوان، حتی جوامع کوچک نیز بهره بردند و توانستند با اختصاص فضایی در این دنیای مجازی به آگاهیرسانی، تبادل دانش، مطالبهگری و شناساندن خود دست یازند.
نگاهی به وضعیت این بستر در جوامع مختلف، شاید، معیار مناسبی باشد برای سنجیدن میزان آزادی در آن جامعه. البته کسی منکر آن نیست که ایجاد زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری چنین شبکه عظیمی بسیار گزاف است. میبینیم کشورهایی را که در تهیه ابتداییترین چیزها برای مردم خود ماندهاند و حتی به پدیده اینترنت و بحث آگاهی نمیتوانند فکر کنند.
اینترنت سالهاست که پا به ایران گذاشته است. ما با این پدیده هم بهسان دیگر پدیدههای فناورانه، به دیده تردید نگریستیم. کما اینکه، در سالهای ابتدایی تنها برخی از سازمانها از این پدیده برخوردار بودند و مدتها بعد این پدیده همگانی شد. از این مثالها فراوان در ایران ما یافت میشود، با اینکه خیلی پیر نشدهام اما سالهای پراضطراب دستگاه ویدئو را به یاد دارم؛ ماهواره، تلفن همراه ایرانسل و اخیراً هم رایتل.
کسی تیغ دولبه فناوری را انکار نمیکند. این پدیده هم میتواند فرصتی به دست دهد هم ما را تهدید کند؛ همسان با هر مفهوم تازهواردی. این خود تا حدودی ناشی از محافظهکار بودن مردم ایران در مقابل هر تغییری است، تا حدودی هم برمیگردد به تبلیغات منفیای که از سوی برخی که جایگاه خود را در خطر میبینند، منتشر میگردد. همانطور هم که در نوشتهای، پیشتر در همین صفحه، اشاره کردم، این هم یکی از معضلات گذار از سنت به مدرنیته است.
سالها گذشته است از تولد اینترنت در ایران، اما مشکلی که گریبانگیر کاربران اینترنت در ایران را گرفت، ناقص بودن این نوزاد بود. اینترنت علیرغم فرصتی که در اختیار همه میتوانست بگذارد، با سرعت بسیار پایین خود، تنها داغ بر دل کاربران ایرانی گذاشته و میگذارد. حیف که در این مجال نمیگنجد، اما نباید از سوء استفادههایی که از اینترنت در کشور ما میشود هم به سادگی گذشت. با این وجود، اگر واقعگرایانه به این اتفاق بنگریم، میبینیم که آنچه از دست داده و میدهیم، بسی بیشتر از آنچه است که به دست آوردهایم. در کنار این سرعت بسیار پایین، رویکرد فیلترینگ را هم که بیفزاییم، دیگر جایی برای صحبت باقی نمیماند. در جامعهای که مردم دنبال فرصتی میگردند تا حرف دل بر زبان بیاورند، با سیلی فیلترینگ روبرو میشوند. به یاد دارم در جایی خوانده بودم که آمار بلاگرهای زن در جامعه ایران بسی بیشتر از بلاگرهای مرد است که این خود میتواند شاهدی بر این مدعا باشد؛ کسانی که در جامعه جایی برای اظهار عقیده خود نمییابند، در این فضای مجاری به بیان درد دل خود میپردازند. حال که به انتخابات ریاست جمهوری در سال 92 نزدیکتر میشویم، میبینیم که سرعت اینترنت پایین آمده، حال به هر دلیلی، و از سویی دیگر رسانهای چون تلویزیون تکتازانه به تبلیغات و اظهارنظر در این باره میپردازد و فرصت تعامل را از مخاطب خود میگیرد. مخاطبی که بخواهد مدام شنونده باشد، دیر یا زود تلویزیون خود را خاموش خواهد کرد!
ما ادعا داریم که در کشوری آزاد زندگی میکنیم اما در عمل میبینیم که محدودیتهای نامحسوس گاهی چون کوهی عظیم در مقابل دیدگان ما جلوه میکنند. اگر اجازه حرف زدن به افراد ندهیم، و اگر حرف زدند، با آنها برخورد کنیم، نتیجه میشود عقدهای پنهان که هر آن ممکن است بهگونهای تلخ خود را بروز دهد. نگاهی بیندازید به آمار و نحوه اعتراضات مردم ایران تا ببینیم که چندان بیراه نگفتهایم. اینترنت فضای آزادی را ایجاد میکند تا همه افراد نخبه و آگاه به آسانی به تبادل آراء پرداخته و به تبع آن این آگاهی را به قشرهای مختلف مردم در جامعه انتقال دهند.